کاش عاشقت نبودم ، که اینگونه بسوزم به پایت ، که اینگونه بمانم در حسرت دیدارت کاش عاشقت نبودم که عذاب بکشم ، تمام دردهای دنیا را بر دوش بکشم . . . که شبهایم را با چشمان خیس سحر کنم ، روزهایم را با دلتنگی و انتظار به سر کنم کاش عاشقت نبودم که اینگونه دلم سوخته نباشد ، در هوای سرد عشقت افسرده نباشد کاش عاشقت نبودم که اینک تنها باشم ، تو نباشی و من پریشان باشم ، تو نباشی و من دیوانه و سرگردان باشم . . . کاش عاشقت نبودم که اینک لحظه هایم بیهوده بگذرد ، فصلهایم بی رنگ بگذرند ، تا حتی دلم به خزان نیز خوش نباشد . . . تقصیر خودم بود که هوای عاشقی به سرم زد ، تا خواستم فرار کنم ، عشق تیر خلاصش را به بال و پرم زد ، تا خواستم دلم را پشیمان کنم ، دلم ، دل به دریا زد . . . دل به دریا زد و بدجور غرق شد ، همه امیدهایم زیر آب محو شد . . . کاش عاشقت نبودم که اینک از دست تو ناله کنم ، شب و روز دلم را سرزنش کنم . . . قلبم میلرزد ، تمام وجودم تمنای آغوشی را میکند که آن آغوش رویاییست که گاهی فکر میکنم رسیدن به آن محال است چشمانم دیگر از اشک ریختن سویی ندارند ، چشمانی که تمام لحظه ها انتظار این را میکشند که به دیدار چشمان تو بیایند
مهران
ساعت2:23---11 شهريور 1393
تا وقتی كه مجهولی ، همه چیز خوبه !
همه چیز !
تو ! خانومی .... خانوم خانوما !
عزیز ِ دلی !
گُلی !
زیبایی ... نجیبی ...
حیات از جنس دخترای دیگه نیست !!
افكارت خیلی والاست ...
تو ، با همه فرق داری ! با همه ی دخترای دیگه ! تو متفاوتـــــــــی !!
خیلی خوبی .... خیلی !